سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نمازگزار محبّت فرشتگان و هدایت وایمان و نور معرفت دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
تزکیه نفس
درباره



تزکیه نفس

وضعیت من در یاهـو
منتظر
این وبلاگ خالصاً مخلصا در جهت رضایت حضرت حجت بن حسن عسگری ساخته شده است
پیوندها

خطاب به من...

چرا برای بقیه خود را می‌آرایی؟ چرا می‌خواهی بقیه تو را ببینند؟ و چرا می‌خواهی بقیه را ببینی؟ تو باید خودت را بیابی، چرا از خود غافلی، مثل صورت و عکس که با زیبایی تمام برای دیگران چشم و دهان باز کرده و زینت دیگران است بدون آن که متوجه باشد. مولوی می‌گوید:  

زینت او از برای دیگران

باز کرده بیهوده چشم و دهان

ای تو در پیکار، خود را باخته

دیگران را تو ز خود نشناخته

  تو در مبارزه با وَهمِ خود شکست خورده‌ای و لذا مشغول دیگرانی و از خودت غافلی، و در نتیجه آنچه را خود می‌دانی، خودت نیستی، در جلب نظر دیگران گم شده‌ای و به همین جهت وقتی تنها می‌مانی آنچنان غم تو را می‌گیرد که انگار از خودت جدا شده‌ای.

 اگر حقیقت آدمیت را گم نکرده‌ای، چون آدم رفتار کن تا همه‌ی ملائک به تو سجده کنند، تا ببینی چگونه تو برتر از همه‌ی عالم و عالم در اختیار اراده‌ی تو قرار می‌گیرد، در آن صورت عالم اسیر تو شود نه تو اسیر عالم.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/7/25:: 7:54 صبح     |     () نظر

با توجه به چگونگی وَهم عنایت داشته باشید که در ارتباط با زن و مرد، عامل تحریک وَهم در مرد عموماً نگاه به نامحرم، و در زن‌ها عموماً با خودنمایی برای نامحرم پیش می‌آید. حال وقتی بنا را بر آن گذاشتیم که وَهم ما را گرفتار خیالات دروغین نکند و سعی کردیم حکومت آن را بر ادراک خود ضعیف کنیم، در رابطه با نامحرم بسیار مراقب خود هستیم. زیرا اگر زن با خودنمایی برای نامحرمان، حوزه‌ی حضور وَهم خود را گسترش داد، و یا مرد با نگاه کردن به نامحرم حوزه حضور وَهم خود را شدت بخشید، از ارتباط با واقعیات محروم می‌شوند و با خیالات خود زندگی می‌کنند، در نتیجه وقتی با واقعیات روبه‌رو می‌شوند متوجه می‌شوند به بن بست رسیده‌اند. قدیمی‌ها مثالی دارند، می‌گویند: در تاریکی که به درستی نمی‌شود چهره‌ی نامحرم را نگاه کرد. نامحرم براساس تحریک قوه وَهمیه زیبا مشاهده می‌شود، مرد جوانی مدت‌ها با خیال دختری که در شب‌ها و در تاریکی‌ها خود را برای او ظاهر می‌کرد، در خیالاتش با آن دختر خوش بود تا این‌که یک بار آن دختر به امید آن که بهتر با آن جوان اُنس بگیرد، در روز روشن با او روبه‌رو شد، جوان نتوانست قبول کند این همان دختری است که در تاریکی چهره‌اش را دیده است. به او گفت برو و مرا با همان که در خیال دارم تنها بگذار که با آن خوش‌ترم. با همان صورت وَهمی و دروغین می‌خواست به‌سر ببرد! وَهم این‌طور انسان را بازی می‌دهد، آنچنان صورت‌های دروغین برای ما می سازد که هرگز جرئت روبه‌روشدن با واقعیت را نداریم.

برگرفته از کتاب «مرزهای ارتباط بین زن و مرد یا فلسفه نگاه و حجاب» نوشته استاد اصغر طاهر زاده


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/7/25:: 7:33 صبح     |     () نظر

http://taavonemajaze.blogfa.com/   

 جهت مطالعه ودر صورت داشتن پیشنهاد سازنده درخدمت شما بزرگواران هستیم  

-من ا لله التوفیق 

جوادی

اعضاء هیات مدیره ( منشی )

ایدی بنده در یاهو و  ال فور ای

Yawar_agha

می باشد منتظر نظرات سازنده شما بزرگواران هستیم

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/7/15:: 7:13 صبح     |     () نظر

     اعتقاد به حاکمیت خدا در زمان غیبت از طریق ولی فقیه از لوازم دوران عبور از ظلمات آخرالزمان به سوی ظهور حضرت صاحب‌الامر است. محال است کسی از نظر علمی معتقد به مهدویت و تحقق نقش حضرت در آینده تاریخ باشد و جایگاه تاریخی  ولایت فقیه را نفهمد.

     وقتی ما می‌خواهیم به شرایطی برسیم تا امامی که واسطه‌ی فیض الهی به عالم هستی است، حاکم شود. آیا از خود نمی‌پرسیم دوران گذار جهت رسیدن به آن مقصد چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ یک وقت اصلاً فکر نمی‌کنیم، فقط می‌گوییم ما منتظریم، این ما را به تحجر می‌کشاند. از خداوند می‌خواهیم هم ما را از دست انسان‌های بی‌دین نجات دهد، و هم از دست دین‌دارانی که فکر نمی‌کنند. بی‌دین و دین‌دارِ احمق هر دو دردِ سرسازند. حضرت امام‌خمینی«رضوان‌الله‌علیه» فرمودند: «ما از شرّ این مقدسان احمق به خدا پناه می‌بریم» چون این‌ها نمی‌فهمند برای این‌که آرمانی بزرگ محقق شود باید شرایط تحقق آن آرمان فراهم گردد و برای تحقق آن حتماً دوره‌ی گذار لازم می‌آید. اتفاقاً حساس‌ترین و سخت‌ترین قسمت‌ها برای رسیدن به افقِ عالیِ معنوی «دوره‌ی گذار» است. آدم متحجّر فکر می‌کند وقتی موضوعی حق است بدون مقدمه می‌توان آن را محقق کرد، این به معنای نشناختن راه‌کارهای رسیدن به نتیجه است. و لذا صاحبان این روحیه‌ها نتیجه‌ای که نمی‌گیرند هیچ، کار را هم عقب می‌اندازند. مگر می‌شود کسی بخواهد به مناسباتی فکر کند که انسانِ کامل در افق معصومیت برای احیای تمام ابعاد تو در توی انسان به صحنه بیاید، و بشریت آماده‌ی آن شرایط نباشد؟ و در حالی که بشریت هنوز مزه‌ی حیات دینی را در مناسبات اجتماعی خود نچشیده، یک‌دفعه فرهنگ سکولار تبدیل بشود به فرهنگ الهی!

     برگرفته از کتابهای استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/7/9:: 7:1 عصر     |     () نظر

هر کس عروج میخواهد، باید نه تنها مأموم، بلکه «مؤتَمٌ بِه» امام خود شود. در رابطه ی امام و مأموم انسان فقط در فعل از امام تبعید می کند و او را امام خود می داند؛ صرف نظر از این که آیا وجودش به او نزدیک است یا نه. اما در رابطه ی با ایتمام، فرد نه تنها در فعل، صفت و اندیشه، تابع امام است، بلکه روحیه و سلیقه ی خود را نیز به امام نزدیک میکند؛ طوری که با توجه به معرفتی که از سیره، اخلاق و مکتب امام پیدا کرده، در میادین، همان تصمیمی را می گیرد، که اگر امام بود، می گرفت. همچنین حب و بغضش در محور حب بغض امام می شود؛ هر چیزی را که امام را خوشحال می کند، او را هم شاد می کند و هرچه سبب ناراحتی امام است، سبب ناراحتی او نیز می شود. خلاصه علاوه بر ظاهر در باطن هم از امام تبعیت می کند و در نهایت به جایی می رسد که هیچ خواستی جز خواست امام ندارد. ضمن این که محبت به امام در این رابطه، نقش اساس ایفا می کند. اما از کجا بفهمیم ما کجای کاریم؟

ادامه دارد...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/7/2:: 10:34 صبح     |     () نظر

ادامه صفحه قبل :

و در آخر آیه می فرماید :    یهدی الله لنوره من یشاء

سخن از نوری است که خدا به وسیله آن مردم را هدایت می کند و آن پیامبر اعظم (ص) است . در روایت اینگونه تطبیق شده است که آن چراغدان،* سینه و کالبد وجود مقدس رسول الله است و مصباح : نور ایمان و نور وحی است که درقلب مقدس اوست

و مقصود از زجاجه : امیر المومنین علیه السلام است .

آن درخت پر برکت که از روغن او این همه نورانیتها پیدا شده است ، ابراهیم است .

 چون در آیه آمده نه شرقی نه غربی و مقصود این است که :ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا

 ابراهیم نه متمایل به چپ بود و نه متمایل به راست *بلکه او در جاده حق بود و لکن کان حنیفا مسلما .

 یا منور النور تو ظاهر بالذاتی و مظهر ما سوای خود ، همه ی کا ئنات ، همه ی موجودات از ظلمت عدم به وسیله ی ظهور تو موجود میشوند ، تو نورانی کرده ای زمین و آسمان را ، تو برای هیچ موجودی مجهول نیستی ، اگر تو ظاهر نمیکردی و هستی نمی بخشیدی ، اگر نورت را افاضه برهمه کائنات نمیکردی و بالاخره اگر رحمت عامت را ، اگر باران محبتت را بر سر ما عدمیان نمی باریدی ، مومن و هدایت شده هیچ معنایی نداشت .

 الزجاجة کانهاکوکب دری

خداوندا خوشا به حال آنان که بدنهای سردشان با تابش نورت گرما گرفت و به صراط مستقیم هدایت شدند و به فرموده ی خودت سینه هایشان را برای پذیرفتن اسلام وسعت دادی .

 پرودگارا تو قادری هستی که نورت و هدایتت را به وسیله شیشه ای پاکیزه روی چراغی که دارای بهترین روغنهاست ، شفافترین روغنها، روغنی از میوه ی درختی که تو به آن ارزش دادی و در کتابت نامش را ذکر کردی و این نور با شیشه ای که از آن محافظت میکند با هیچ تند بادی اضطراب و نوسان پیدا نمیکند و مانند کوکب دری میدرخشد ،برقلب بندگان پاکت تاباندی .

 یکاد زیتها یعنی و لو لم تمسسه النارو این کوکب دری از روغن زیتونی تلالو میکند که صاف است و اگر هم آتش با آن تماس نگیرد بازهم درخشنده و نور افزاست و آن در مشکات قرار داده شده و هریک از آنها به درخشش بیشتر این نور کمک میکند.

بار الها همانگونه که نور زجاجه ، نوری است عظیم بر روی نور عظیم دیگر و مومنین با انجام عمل صالح از نورٌ علی نور و از پاداش اخروی توبهره مند می شوند ، همانگونه نور تو ای لطیف ، نور ایمان و معرفت است که در دلهای مومنین قرار داده ای . همه ی کائنات ، فقیر درگاه تواند و همه ی مومنان ، نور هدایتشان مقتبس از نور توست. تو هر که را بخواهی هدایت میکنی و راه سعادت را می نمایانی . 

 یهدی الله بنوره من یشاء

 حکیما ، این مثال زیبای تو در کتاب مقدست، قرآن عزیز، از سویی تما م عالمان را به تفکر واداشته است و در معنای آن کاوش میکنند و از سوی دیگر ، عامیان با نهایت رضایت درفهم مثال ، توراطلب میکنند برای رسیدن به معرفت و هدایت.

و یضرب الله الأمثال للناس و الله بکل شی علیم

به فرموده علامه این جمله اشاره به این است که د رباطن مثلی که زده شد ه اسراری از علم نهفته است و اگر بعنوان مثال آورده شده برای این است که از آسان ترین طرق ، آن حقایق و دقایق را رسانده باشد تا عالم و عامی هردو آن را بفهمند .

 ودر انتها برای حسن ختام به حدیثی از جابر بن عبدالله انصاری اشاره میکنیم

 ازجابربن عبدالله انصاری روایت شده که گوید: به مسجد کوفه داخل شدم و دیدم حضرت امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه با انگشت چیزی مینویسد و تبسم میکند، عرضه داشتم یا امیرالمومنین! چه چیز موجب خنده شما شده است؟ فرمود: در شگفتم از کسیکه این آیه را می خواند ولی آن طور که شایسته است به معنای آن معرفت ندارد. عرض کردم: کدام آیه یا امیرالمومنین؟ فرمودند: " الله نور السموات والارض ... "

 مشکوة، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. مِصباح، من هستم. زجاجة، حسن و حسین می باشند. کوکب دریّ، علی بن الحسین است. یوقد من شجرة مبارکة، محمد بن علی میباشد. زیتونة، جعفر بن محمد است. لا شرقیة، موسی بن جعفر است. لا غربیة، علی بن موسی الرضاست. یکاد زیتها یضیء، محمدبن علی است. و لو لم تمسسه نار، علی بن محمد است. نور علی نور، حسن بن علی می باشد و یهدی الله لنوره من یشاء، مهدی است. که درود خداوند بر آنان باد.

  یا نور النور مسیر هدایت و صراط مستقیم را به ما بنمایان

پروردگارا ظهور نورت را در زمان زندگی ما قرار بده . آمین رب العالمین

  

                                                   والسلام علی من اتبع الهدی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/6/16:: 7:39 عصر     |     () نظر

بسم الله النور

 آنگاه که در ظلمات عدم و پوچی غوطه ور بودم ، آنگاه که هیچ نبودم ، هیچ  نمیدانستم و هیچ نمیخواستم و لحظه به لحظه در مرداب عدم دست و پا میزدم و  باهر صدا و حرکتی به مراتب پست و پایین تر فرو میرفتم و آنگاه که در سرداب عدم جز  ظلمت ، جز ناتوانی و جز نبودن، نمیشناختم و ره گم کرده ای بودم که جز بیراهه نمی دانستم ، ناگاه در اوج ظلمت و درنهایت عدم ، محبوب من ، تو صدایم کردی و من با چشمان سرشار از غبار و باقلب مملو از جهالت و نادانی دیدم نور را ، وجود را ،بودن را . 

 من دست محبت ترا گرفتم  .ألم تر ان الله یسبح له من فی السماوات و الأرض و الطیر الصافات کل قد علم صلاته و تسبیحه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 من مرغان رادیدم که بدون بال و پر زدن پرواز میکنند و دیدم که همه ی آنان که در آسمان ها و زمین هستند تسبیح تو می گویند و تو را ستایش میکنند . آنان نیزبا تمام وجود با " یا نور السموات و الأرض " صدایت می زنند و همه میدانند که چگونه تورا میخوانند    

 و إن من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم ( اسرا 44)

 پروردگارا ، من نور تورا دیدم ، همان نوری که تو بوسیله ی آن هدایت میکنی هرکه را که بخواهی . یهدی الله لنوره من یشاء همان نوری که خود در سوره ی صف فرمودی : 

  یریدون لیطفؤا نورالله بافواههم و الله متم نوره و لوکره الکافرون ( صف 8)

 همان نوری که با هیچ طوفان و هیچ دهانی خاموش نمی شود . همان نوری که مرده را زنده میکند و راه و مشی زندگی را به او می نمایاند .

أو من کان میتا فأحییناه و جعله نورا یمشی به فی الناس کمن مثله و فی الظلمات لیس بخارج منها ( انعام - 122 )

 پروردگارا ، من دیدم " الله نور السماوات و الأرض " را و یافتم آن رادر کمال تلمّع و درخشش ، همانند کوکب درّی .

 لطیفا ، من بادیدن نورت ره یافتم ، هدایت شدم . همان نوری که آسمانها و زمین را  فراگرفته است و به وسیله ی آن حقایقی ظهور نموده که ظاهر نبوده و آن همان نوری است که تو برای بندگان خوبت قرار دادی و آن " نور معرفت و ایمان   " است .

 یا نور النور 

تو نوری هستی که آسمانها و زمین با اشراق تو ظهور یافته اند . یا نو ر یا قدوس ، تو خود همه ی نوری و همه ی اشیاء با بوجود آمدنشان و هدایتشان به راه حق ، ظهور نور تورا ندا میدهند . 

 خدای من ، نور تو یعنی وجود ، یعنی هدایت ، یعنی معرفت و درنتیجه یعنی سعادت جاودانه . 

 پروردگارا ، تو نوری هستی که آسمان و زمین بواسطه تو ظهور پیدا میکند و این است معنای  

 " الله نور السماوات و الأرض " 

 نور به آسمان و زمین اضافه شده و سپس حمل بر نام با جلال و عظمت تو گشته است  پس سزاوار است که بگوییم : الله منور السماوات و الأرض  تو نور دهنده آسمانها و زمینی تو نورت را مانند چراغی مثل زده ای  " مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری "نورت مانند چراغی است که در شیشه ای قرار داشته باشد و با روغن زیتونی در نهایت صفا بسوزد و چون شیشه ی چراغ صاف است مانند کوکب دری بدرخشد و از صفای این با صفای آن ، نورٌ علی نور ، بوجود آید . چه خوشبختند آنان که این چراغ در خانه هایشان آویخته باشد ، خانه هایی که سکنه ی آن با معرفت ، تورا تسبیح کنند ، خانه هایی که ساکنانش را هیچ چیز از تو غافل نمیکند ، نه تجارت و نه هیچ فریبندگی دیگر دنیایی . 

 فِی‌ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَن‌ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ و یُسَبِّحُ لَهُ و فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالاْ صَالِ رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَـ"رَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَن‌ ذِکْرِ اللَهِ وَ

 و چه بد بختند و شقی خانه هایی که ساکنانش از این چراغ و نور محروم باشند که* آنان در ظلمتی دست و پا میزنند که هیچ نمی بینند . 

 علامه طباطبائی مفسر بزرگ قرآن (ره ) فرمودند : این مثال ، صفت نور معرفتی  است که خدای متعال مؤمنین را با آن گرامی داشته ؛ نوری که بدنبالش سعادت  همیشگی است و مومنین بواسطه ی اعمال صالح خود به نوری از پروردگارشان  هدایت میشوند که نتیجه اش ، معرفت خدای سبحان میباشد و آن نور ، آنان را به  بهترین جزاء و فضل از خدای متعال سلوک میدهد در آن روز که از دلها و چشمهایشان پرده برداشته میشود . 

 و کفار را از آن محروم کرده و ایشان را در ظلماتی قرار داده که هیچ نمیبینند . 

 کافران را اعمالشا ن سلوک نمیدهد مگر به سوی سرابی که اصلا حقیقتی را در بر  ندارد و آنها در ظلماتی که بعضی از ظلمتها بالای بعضی دیگر از آن بوده ، به سر میبرند و خداوند برایشان نوری قرار نداده و بنابر این آنان دارای نور نخواهند بود . 

 پس خوشبخت *کسی که مشغول پروردگار خویش باشد و از متاع حیات دنیا اعراض کند و به نوری که از ناحیه ی خدا اختصاص می یابدمنور شده باشد* و خدا هر آنچه بخواهد میکند ، ملک از آن اوست و بازگشت همه بسوی اوست و هر حکمی بخواهد می راند . 

 و شهید مطهری فرمود : عقل را نور گویند ، علم و ایمان را نور گویند و عشق را نیز  نور گویند . نور وضع شده است برای هر چیزی که روشن کننده باشد یعنی پیدا و پیدا کننده باشد . به نور حسی،* به آن جهت نور گویند که هم پیداست و هم پیداکننده .

خودش روشن است و همه اشیاء دیگر را نیز *روشن میکند . به علم،* نور گویند چون علم ، وجودش در ذات خودش روشنایی است و جهان را برای انسان روشن میکند . به عقل نیز نور گفته میشود و قرآن کریم به ایمان نیز نور اطلاق کرده است .

در آیه ی شریفه ،*مراد از نور،* ایمان و روشنایی قلب است . ایمان یک حقیقت غیر جسمانی است که خاصیتش روشن کردن است و به انسان در باطنش نوعی آگاهی می دهد و هدف و مقصد را به انسان نشان می دهد و چون انسان را به سوی مقصد سعادت بخش میکشاند به ایمان هم نو ر میگوییم .

عرفا به عشق نیز نور می گویند .

مولوی می سراید :

عشق قهار است و من مقهور عشق        چون قمر روشن شوم از نور عشق

محبوبا چه زیبا فرموده ای   " کوکب دری " همان ستاره ای که راغب گوید : ستاره ی پر نوری که در آسمان فراخ تنها شاید انگشت شماری آن را دیده ایم و مشکوة : که طاقچه و شکاف بدون روزنه است و این کوکب دری ، این نور درخشان،روی این مشکات چه زیبا خودنمایی و جلوه گری میکند . نوری تشعشع میشود که تمام زشتی ها و پلیدی ها و تمام تیرگی ها را برایمان روشن و هویدا می سازد و این نیز تعبیر راغب است در تعبیر مشکات .  

استاد شهید ، مطهری ره بیان میکند در بعضی از روایات این آیه مَثَل است برای کانون هدایت انسانها یعنی نبوت خاتم الأنبیاء پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم .

ادامه دارد


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/6/16:: 7:34 عصر     |     () نظر

کارنامه ی عشق

صبا ببر به حضور نگار نامه ی ما

                                 که خود مرور کند انتظارنامه ی ما

زمحتوای نگارش نگار آگاه است

                                   بود اسیر نگاهش نگارنامه ی ما

نشسته ایم به ماتم من و هزاره ی دل

                                  چرا جواب ندارد هزار نامه ی ما

مطالبی که رقم خورده باز می خوانیم

                                 که در زمانه شود انتشار نامه ی ما

بنام خالق مهدی بنام حضرت دوست

                                 که با خبر بود از بی شمار نامه ی ما

در انتظار توایم ای امید منتظران

                                  زالتفات تو داد عیار نامه ی ما

بجز فراق تو مولا به دل ملالی نیست

                                   که این نگاشته در ناگوار نامه ی ما

                     شعر: شاعر اهل بیت حاج ولی الله کلامی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط منتظر 89/6/16:: 7:14 عصر     |     () نظر

شب قدر را چه کنیم؟ ما تنها یک کالا برای فروش داریم و آن هم محبت است. این محبت اگر در جهت خواست و مشیت خدا باشد خریدارش هم خداست و بر اساس طلب وجودی من سرنوشت یک سال من رقم می خورد. امشب فقط باید طلب صادق ببریم و طلب صادق از محبت صادق نشئت می گیرد.

" «خداوند فرموده است: در یک دل، دو دوستی اصلی و ریشه دار جمع نمی شود؛ یا محبت خداست یا محبت دنیا. اما هر دو دوستی خدا و دوستی دنیا را، با هم در یک قلب نمی توان جمع کرد.

دلهایمان را آزمایش کنیم. آیا بر دلهای ما، محبت خدا حاکم است یا محبت دنیا؟ اگر محبت خدا در دلمان حکومت می کند، آن را ریشه دار و نافذتر سازیم و اگر نعوذبالله، محبت دنیا در آن حاکم است، بکوشیم خود را از این درد بی امان و بیماری مهلک نجات بخشیم.» (سنت های تاریخ در قرآن ص255. / شهید صدر)

وقتی محبت های الهی در دل آدمی وارد شد، اول رنگ محبت های مجاز را از فرد می گیرد و او سایر محبت هایی را که قبلاً داشت، از دست می دهد. اما پس از آن که این محبت، جهت خود را پیدا کرد و تحت پرورش انسان کامل وسعت پیدا کرد دوباره همه محبت ها به او بازگردانده می شود. با این تفاوت که دیگر مثل گذشته، به خود آن ها عشق نمی ورزد؛ بلکه در محوریتی درست و جهت دار و به عشق معشوق الهی، آن ها را دوست می دارد. اینجا اگر چه هزار محبت داشته باشد، همه اش یکی است. در صورتی که قبلاً این طور نبود؛ هر محبوب، سازی می زد و او به هر ساز، می رقصید! اما اکنون ساز همه ی محبوب ها در یک محور، برای او تکلیف آور می شود. " (کتاب شب قدر، معراج محبت)



نوشته شده توسط منتظر 89/6/9:: 5:40 عصر     |     () نظر

ادامه...

پس سالک الی الله را واجب است که به مقام ذلت خود پی ببرد و ذلت عبودی او در عزت ربوبیت باشد. هرچه این نظر قوت گیرد روحانی تر می شود؛ روح بندگی در وجودش قوی تر می شود.

در توضیح این مطلب خوبه که اشاره کنم به کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده آملی، درس ششم و هفتم. در این دو درس با سوالاتی که علامه می پرسند انسان رو به بُعدی از ابعاد وجودی انسان سوق می دهند که اصل وجود ماست و در واقع همان «من» من است که در این دو درس تا قسمتی با اون آشنا می شویم. وقتی اون بعد وجودی خودم رو شناختم و فهمیدم که از خداست دیگر این قدر به جسمم بها نمی دهم که بخاطرش گناه بکنم و یا حتی قلب خود را تیره کنم، گناه که سهل است. حتی از کوچکترین چیزی که باعث شود من از عالم حقیقی وجودم دور شوم  دوری می کند. و «من» من یه «من» الهی و ربّانی می شود و دیگر خود را نمی بیند دیگران هم اگر بخواهند او را نظاره کنند شخص او را نمی بینند. چنانکه حضرت علی ع فرمودند که من وجه الله هستم. یعنی با دیدن من خدا شناخته می شود. همانطور که دوستان ما، ما را از صورت می شناسند و تشخیص می دهند که اون آدم همان فلانی است.

        کیست مولا؟ آنکه آزدات کند.....

                                                                                                                              ادامه دارد....



نوشته شده توسط منتظر 89/6/2:: 2:27 عصر     |     () نظر
   1   2      >