بسم الله النور
آنگاه که در ظلمات عدم و پوچی غوطه ور بودم ، آنگاه که هیچ نبودم ، هیچ نمیدانستم و هیچ نمیخواستم و لحظه به لحظه در مرداب عدم دست و پا میزدم و باهر صدا و حرکتی به مراتب پست و پایین تر فرو میرفتم و آنگاه که در سرداب عدم جز ظلمت ، جز ناتوانی و جز نبودن، نمیشناختم و ره گم کرده ای بودم که جز بیراهه نمی دانستم ، ناگاه در اوج ظلمت و درنهایت عدم ، محبوب من ، تو صدایم کردی و من با چشمان سرشار از غبار و باقلب مملو از جهالت و نادانی دیدم نور را ، وجود را ،بودن را .
من دست محبت ترا گرفتم .ألم تر ان الله یسبح له من فی السماوات و الأرض و الطیر الصافات کل قد علم صلاته و تسبیحه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من مرغان رادیدم که بدون بال و پر زدن پرواز میکنند و دیدم که همه ی آنان که در آسمان ها و زمین هستند تسبیح تو می گویند و تو را ستایش میکنند . آنان نیزبا تمام وجود با " یا نور السموات و الأرض " صدایت می زنند و همه میدانند که چگونه تورا میخوانند .
و إن من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم ( اسرا 44)
پروردگارا ، من نور تورا دیدم ، همان نوری که تو بوسیله ی آن هدایت میکنی هرکه را که بخواهی . یهدی الله لنوره من یشاء همان نوری که خود در سوره ی صف فرمودی :
یریدون لیطفؤا نورالله بافواههم و الله متم نوره و لوکره الکافرون ( صف 8)
همان نوری که با هیچ طوفان و هیچ دهانی خاموش نمی شود . همان نوری که مرده را زنده میکند و راه و مشی زندگی را به او می نمایاند .
أو من کان میتا فأحییناه و جعله نورا یمشی به فی الناس کمن مثله و فی الظلمات لیس بخارج منها ( انعام - 122 )
پروردگارا ، من دیدم " الله نور السماوات و الأرض " را و یافتم آن رادر کمال تلمّع و درخشش ، همانند کوکب درّی .
لطیفا ، من بادیدن نورت ره یافتم ، هدایت شدم . همان نوری که آسمانها و زمین را فراگرفته است و به وسیله ی آن حقایقی ظهور نموده که ظاهر نبوده و آن همان نوری است که تو برای بندگان خوبت قرار دادی و آن " نور معرفت و ایمان " است .
یا نور النور
تو نوری هستی که آسمانها و زمین با اشراق تو ظهور یافته اند . یا نو ر یا قدوس ، تو خود همه ی نوری و همه ی اشیاء با بوجود آمدنشان و هدایتشان به راه حق ، ظهور نور تورا ندا میدهند .
خدای من ، نور تو یعنی وجود ، یعنی هدایت ، یعنی معرفت و درنتیجه یعنی سعادت جاودانه .
پروردگارا ، تو نوری هستی که آسمان و زمین بواسطه تو ظهور پیدا میکند و این است معنای
" الله نور السماوات و الأرض "
نور به آسمان و زمین اضافه شده و سپس حمل بر نام با جلال و عظمت تو گشته است پس سزاوار است که بگوییم : الله منور السماوات و الأرض تو نور دهنده آسمانها و زمینی تو نورت را مانند چراغی مثل زده ای " مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری "نورت مانند چراغی است که در شیشه ای قرار داشته باشد و با روغن زیتونی در نهایت صفا بسوزد و چون شیشه ی چراغ صاف است مانند کوکب دری بدرخشد و از صفای این با صفای آن ، نورٌ علی نور ، بوجود آید . چه خوشبختند آنان که این چراغ در خانه هایشان آویخته باشد ، خانه هایی که سکنه ی آن با معرفت ، تورا تسبیح کنند ، خانه هایی که ساکنانش را هیچ چیز از تو غافل نمیکند ، نه تجارت و نه هیچ فریبندگی دیگر دنیایی .
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ و یُسَبِّحُ لَهُ و فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالاْ صَالِ رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَـ"رَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَهِ وَ
و چه بد بختند و شقی خانه هایی که ساکنانش از این چراغ و نور محروم باشند که* آنان در ظلمتی دست و پا میزنند که هیچ نمی بینند .
علامه طباطبائی مفسر بزرگ قرآن (ره ) فرمودند : این مثال ، صفت نور معرفتی است که خدای متعال مؤمنین را با آن گرامی داشته ؛ نوری که بدنبالش سعادت همیشگی است و مومنین بواسطه ی اعمال صالح خود به نوری از پروردگارشان هدایت میشوند که نتیجه اش ، معرفت خدای سبحان میباشد و آن نور ، آنان را به بهترین جزاء و فضل از خدای متعال سلوک میدهد در آن روز که از دلها و چشمهایشان پرده برداشته میشود .
و کفار را از آن محروم کرده و ایشان را در ظلماتی قرار داده که هیچ نمیبینند .
کافران را اعمالشا ن سلوک نمیدهد مگر به سوی سرابی که اصلا حقیقتی را در بر ندارد و آنها در ظلماتی که بعضی از ظلمتها بالای بعضی دیگر از آن بوده ، به سر میبرند و خداوند برایشان نوری قرار نداده و بنابر این آنان دارای نور نخواهند بود .
پس خوشبخت *کسی که مشغول پروردگار خویش باشد و از متاع حیات دنیا اعراض کند و به نوری که از ناحیه ی خدا اختصاص می یابدمنور شده باشد* و خدا هر آنچه بخواهد میکند ، ملک از آن اوست و بازگشت همه بسوی اوست و هر حکمی بخواهد می راند .
و شهید مطهری فرمود : عقل را نور گویند ، علم و ایمان را نور گویند و عشق را نیز نور گویند . نور وضع شده است برای هر چیزی که روشن کننده باشد یعنی پیدا و پیدا کننده باشد . به نور حسی،* به آن جهت نور گویند که هم پیداست و هم پیداکننده .
خودش روشن است و همه اشیاء دیگر را نیز *روشن میکند . به علم،* نور گویند چون علم ، وجودش در ذات خودش روشنایی است و جهان را برای انسان روشن میکند . به عقل نیز نور گفته میشود و قرآن کریم به ایمان نیز نور اطلاق کرده است .
در آیه ی شریفه ،*مراد از نور،* ایمان و روشنایی قلب است . ایمان یک حقیقت غیر جسمانی است که خاصیتش روشن کردن است و به انسان در باطنش نوعی آگاهی می دهد و هدف و مقصد را به انسان نشان می دهد و چون انسان را به سوی مقصد سعادت بخش میکشاند به ایمان هم نو ر میگوییم .
عرفا به عشق نیز نور می گویند .
مولوی می سراید :
عشق قهار است و من مقهور عشق چون قمر روشن شوم از نور عشق
محبوبا چه زیبا فرموده ای " کوکب دری " همان ستاره ای که راغب گوید : ستاره ی پر نوری که در آسمان فراخ تنها شاید انگشت شماری آن را دیده ایم و مشکوة : که طاقچه و شکاف بدون روزنه است و این کوکب دری ، این نور درخشان،روی این مشکات چه زیبا خودنمایی و جلوه گری میکند . نوری تشعشع میشود که تمام زشتی ها و پلیدی ها و تمام تیرگی ها را برایمان روشن و هویدا می سازد و این نیز تعبیر راغب است در تعبیر مشکات .
استاد شهید ، مطهری ره بیان میکند در بعضی از روایات این آیه مَثَل است برای کانون هدایت انسانها یعنی نبوت خاتم الأنبیاء پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم .
ادامه دارد
کلمات کلیدی: